جرأتِ نگریستن در آیینه/نگاهی به کتاب «غزل بعد نیما»
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۰۸۲۹۷
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: عبدالحمید ضیایی پژوهشگر و دکترای مطالعات عرفان تطبیقی، در یادداشتی که بهتازگی نوشته و برای انتشار در اختیار مهر قرار داده به بررسی و معرفی کوتاه کتاب «غزل بعد نیما» نوشته فریبا یوسفی پرداخته است. ضیایی پژوهشگر فلسفه غرب و عرفانهای شرقی نیز هست و در مطلب خود به شعر کلاسیک و شعر نوی ایران پرداخته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ضیایی در یادداشت خود به بهانه پرداختن به کتاب «غزل بعد از نیما» به شعر شاعرانی چون احمد شاملو، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، سیمین بهبهانی و ... هم اشاره کرده است.
مشروح متن اینیادداشت کوتاه در ادامه میآید:
با اینکه طبق قولی مشهور، غزل بعد از نیما به لجبازی شباهت دارد اما به نحو استقرایی میتوان گفت که از قرن ششم تا به امروز، غزل، عمومیترین قالب شعر فارسی بوده است.
آنچه غزل را از بقیه قالبهای شعری متمایز میکند احساسی و عاطفی بودن، بیان حالات و آنات درونی، گسستگی ظاهری در عین داشتن ژرفساختی واحد، تکلفگریزی و لطافت واژگان است.
محتوای غزل کهن فارسی شامل عناصر اربعه عشق، عرفان، تعلیم یا تعالی و قلندری بوده است، در ادبیات پسامشروطیت، پرداختن به سیاست و مفاهیم نوینی از قبیل ملت، وطن، مسائل اجتماعی، روابط انسانی و طبیعت نیز چاشنی تغزل میشود، تا این که با ظهور شعر نو، به غزل نئوکلاسیک میرسیم که اصلیترین خصیصه فرم بیرونی آن، نوآوری در سطح و مدرنیزه کردن شکل ظاهری غزل است؛ بدون اینکه در زیرساختها و معیارهای زیباشناسیک غزل نوین، دگرگونی بنیادی ایجاد شده باشد.
با ظهور سیمین بهبهانی - نیمای غزل - و حسین منزوی، غزل کلاسیک، با گذر از پروسه تبدل جوهری و شیفت پارادایمیک، به سرمنزل شکل امروزین خود میرسد و اینک ما در سرزمین ایسمها و مذهبهای متنوع تغزل- غزل نئو کلاسیک، غزل روایی یا فرم، غزل پیشرو یا پست مدرن و... - ، مسافرانه، هویتی چهلتکه را در کاروانسرای ادبیات تجربه میکنیم.
از مرگ نیما چند دههای گذشته است اما امتداد شکوفای غزل- این لجبازی عاشقانه - آنهم در وانفسای ظهور قالبهای عجیب روزگار معاصر ، نشان از امکان و ظرافت و ظرفیت عظیم این قالب برای پوست انداختن، تازگی، طراوت و تحمل بار ادبیات در روزگار مدرن و پسامدرن دارد
در نخستین دیدار با «غزل در سایه نیما، نگاشته خانم فریبا یوسفی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی و دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی، به کتابی خواندنی و پرمغز برمیخوریم که متکفل تدقیق و تامل در ظاهر و باطن این عبور ادبی- از سیمین بهبهانی تا قیصر امینپور - است و انصاف باید داد که مولف کتاب، هم به اعتبار اینکه خود شاعر غزلسرای موفقی است و هم به اعتبار مواجهه آکادمیک با این مسئله، توانسته به نیکویی از پس ایضاح مفهومی مسئله و نیز تبیین و توضیح این واقعه برآید و بازتاب درخشان پنج اصل مبدعانه و بدعتآمیز نیما را در آینه غزلسرایی دهههای اخیر نشان دهد. البته در این مجال و مقال اندک، نمیتوان به بررسی زوایا و خبایای این کتاب مستطاب پرداخت. بنابراین میکوشم تنها یک نکته متأملانه را به کوتاهی بیان کنم.
اینکه میگویند نیما هرگز شهری نشد اما شعر شهری را بنیان نهاد حرف کاملاٌ درستی است اما به گمان من تاثیری که فروغ در غزل معاصر داشته، بسیار بیشتر از نیماست، به عکس شعر شاملو - که به شیوهای افراطی، مفتون زبان موسیقایی شعر خود شده - یا اخوانثالث که تا آخر عمر شیفته مهارتهای فنی خویش بود و حتی برخلاف نیما که به رغم سنتشکنیهایش غالباً اسیر احکام وزن شعر و نگران عدم انعطاف اوزان مرکب است اما شعر فروغ، شعری خالص و فارغ از آرایه ها و تزئینات صوری است.
پس از شعرهای محاورهای نیما و بلکه بیش از آن، شعر گفتاری فروغ و سادگی غیر منتظرهی بیحد و حصر شعر وی، به تکوین و تکامل دکلماسیون طبیعی زبان در غزل معاصر کمک کرده است.
با اینهمه، ذکر و بازگفتِ این نکته ضروری مینماید که کتاب «غزل در سایه نیما»، فرصتی زیبا و سایهساری مبارک و مغتنم برای اندیشیدن در باب فرایند تطور و دگردیسی غزل در روزگار ماست.
کد خبر 5353920 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: انتشارات سوره مهر نیما یوشیج شعر ادبیات ایران هفته کتاب هفته کتاب و کتاب خوانی روز جهانی فلسفه رونمایی کتاب معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی ترجمه انتشارات سوره مهر تازه های نشر فلسفه رایزنی فرهنگی دفاع مقدس جنگ تحمیلی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی غزل بعد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۰۸۲۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرقت های سریالی قهرمان کشتی در تهران| نیما می گوید شکست عشقی خورد و ...
همشهری آنلاین- حوادث: نیما میگوید یک زمانی برای خودش اسم و رسمی داشته. قهرمان کشتی بوده و در مسابقات کانادا و روسیه مدال گرفته. اما شکست عشقی باعث شد که زندگی دگرگون شود. او را به جرم سرقت خودرو و لوازم داخل دستگیر کردهاند.
چند سال داری؟
۳۴ ساله ام؛ حتما بنویسید تحصیلکردهام.
چقدر درس خواندی؟
فوق دیپلم تربیت بدنی دارم. من برای خودم برو بیایی داشتم و قهرمان کشتی بودم. اسمم را سرچ کنید، عکس هایم را می بینید. اما حالا اینجا هستم، دستبند به دستانم و ناتوانم. می دانم اشتباه کرده ام اما خب دیگر نمی توانم به عقب برگردم. زمان به سرعت می گذرد و من باید چشمم به آینده باشد تا این اشتباهم را جبران کنم. من در مسابقات کانادا مقام آوردهام. در مسابقات روسیه هم دوم شدم. اما شدم سارق لوازم خودرو. در ماشین ها را باز می کردم و لوازم داخلش را به سرقت می بردم. گاهی هم ماشین را می بردم و تحویل مالخر می دادم.
چه شد که قهرمان کشتی تبدیل شد به سارق؟
یک دختر زندگی مرا تباه کرد. من به خاطر او حتی مرگ را هم تجربه کردم. خیلی عاشقش بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما او مرا ترک کرد. نمی خواهم در مورد او حرف بزنم فقط همین را بدانید که بدجور شکست خوردم و باختم. درواقع خودم را بازنده می دیدیم. تصمیم گرفتم خودکشی کنم، حتی قرص خوردم و فکر کردم همه چیز تمام شد. ۴۰ روز در کما بود اما انگار قسمت نبود بمیرم. برگشتم به زندگی و وقتی دیدم زنده ام تصمیم گرفتم مواد مصرف کنم. فکر می کردم دارم از روزگار انتقام می گیرم اما حالا می بینم از خودم بیشتر انتقام گرفته ام. کم کم که معتاد شدم دیگر از خودم فاصله گرفتم. کشتی را کنار گذاشتم و شدم یک معتاد. دوستان ورزشکارم از من فاصله گرفتند و به جای آنها خلافکار و معتاد دورم جمع شدند. همین شد که فریبشان را خوردم و تصمیم به سرقت ماشین گرفتم. البته من بیشتر نقش راننده را داشتم. با همدست سارقم می رفتیم در خیابان ها پرسه می زدیم. همدستم پیاده می شد و ماشین ها را خالی می کرد. من هم نظاره گر بودم اما بعد از فروش لوازم مسروقه، سهمم را می گرفتم.